-
صد + 68
سهشنبه 18 مهرماه سال 1391 23:22
یه عالمه سوال پرسیده بودن. سال اول این چیزا رو هم داره خب. تو هر 7 تا سوال دوباره تکرار شده بودند. همه چیز رو به یه نحو دیگه ... شاد هستی، خوشحال هستی، احساس سرحال بودن میکنی و .... همه رو زدم عالی اما آیا همه عالی هستند؟ یا فقط ماسکه رو صورت همه !
-
صد+67:
شنبه 25 شهریورماه سال 1391 09:06
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA 4 سالم بود که به خونه جدیدمون اسباب کشی کردیم. از اونجایی که اون موقع ها هنوز بازی تو کوچه مرسوم بود با یکی از بچه های کوچه دوست شدم. کمتر از یه سال بعد اونها خونشون رو فروختن و از اونجا رفتن. یه آپارتمان جاش ساختن، و بعد یه سری آدم های جدید اومدن تو کوچه بن بست ما. یه روز...
-
صد+66
جمعه 24 شهریورماه سال 1391 11:33
تقویم رو میگیرم دستم و ورق میزنم ... از اول فروردین ... سا...، سم...، سو...، ازدواج سا...، سم...، ستا...، شف..، خانم عس...، ازدواج نگ...، ازدواج سا...، خودم، صد...، پرس...، بهن....، کو....، ازدواج هست....، سه....، بار...، یاس...، نرگ....، ازدواج مهر....، آزاد... و بها... روزهای تقویمم پر شده از یادبود خاطرات کسایی که...
-
صد + 65: آریاتی!
چهارشنبه 1 شهریورماه سال 1391 09:05
مرسی دوستم! music I'm 14 years old, I am pretty I'm a teen tiny girl, a little lady I live under the kitchen floor Right here, not so far from you. Sometimes I feel happy Sometimes I feel blue In my dreams O I wish I could... Feel my hair blowing in the wind See the sky and the summer rain Pick a flower from the...
-
صد +64 : اس ام اس وارده 2
دوشنبه 19 تیرماه سال 1391 10:32
ارزش قلب به عشق، ارزش سخن به صداقت، ارزش چشم به پاکی، و ارزش دوست به وفاست.
-
صد +63:
دوشنبه 19 تیرماه سال 1391 10:29
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA میدونی یه اتفاقی قرار نیست بیافته. بعد بفهمی با وجودی که محاله اون اتفاق بیافته اما تو یه شانس برای انجام کاری مرتبط با اون رو از دست دادی. حس خیلی بدی داره!
-
صد+62: اس ام اس وارده!
یکشنبه 11 تیرماه سال 1391 13:17
روز جوان بر خوشگلترین، ماهترین، مهربونترین، پاکترین دختر دنیا مبارک :)
-
صد + 61:
پنجشنبه 1 تیرماه سال 1391 08:45
آهنگ جوونتر که بودم... یکی عاشقم بود منو که نمیدید ... دلش میگرفت زود میگفت خیلی وقته... دلم پا به پاته میگفت هر جا باشی... نگاهم به راته منم بچه بودم ... دلم پرپرش شد بهش اینو گفتم ... اونم باورش شد خلاصه نشستیم ... یه رویا کشیدیم واسه زندگیمون ... چه خوابا یی دیدیم به هم قول دادیم ... که با هم بمونیم تا هر جا که...
-
صد+60:
پنجشنبه 31 فروردینماه سال 1391 23:28
از پایان یافتن متنفرم.... از اینکه بهم بگن این تمام شد ... حالا چه کتاب .... چه فیلم ...چه سریالی که دوست دارم ...چه مانگاهایی که میخونم ... از تمام شدن چیزهایی که ازشون خوشم میاد و تو دنیاشون غرق میشم بدم میاد... شاید ... شاید ها همه این بدم اومدن ها مربوط به جایی باشه که هستم... به این که از اینجایی که هستم خوشم...
-
صد +59
چهارشنبه 23 فروردینماه سال 1391 09:36
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA مدت خیلی طولانی گذشته... از آخرین کتابی که دستم گرفتم و بدون زمین گذاشتن خوندمش...یادم نمیاد آخرین بار کی بود... حافظه ماهی قرمز این بدی ها رو هم داره.... فکر کنم آخرین کتابی که خوندم همونی بود که نتونستم تمامش کنم... دست ودلم به خوندنش نرفت... سیاهی که توش بو نذاشت از...
-
صد + 58:
سهشنبه 22 فروردینماه سال 1391 13:36
- یه آرزو کن بعد شمعت رو فوت کن. چشماش رو بست، و کاملا تو حس و فکر فرو رفت. بعد چشماش رو باز کرد شمعش رو فوت کرد. بعد رو کرد به ما و گفت میدونید چی آرزو کردم؟ آرزو کردم بتمن بشم! بعد گفت دوباره ...دوباره روشن کن آرزو کنم... مامانم ضمن روشن کردن شمع گفت: آرزو کن عمه شوهر کنه! اونم نامردی نکرد بعد از آرزوش گفت آرزو کردم...
-
صد +57:
دوشنبه 21 فروردینماه سال 1391 13:09
من 4 تا عمه داشتم.... تنی و ناتنی. هرچند اکثریتشون خیلی کم میدیدم و تنها یکیشون برام عمه بود. اما هیچ وقت هیچ وقت به اسم صداشون نکردم. همیشه برام عمه بودن ... مگه وقتی که پای تلفن بودن و میخواستم بگم کی پای تلفن هست. یا تفاوت قابل بشیم بین باقی عمه ها.... 4 سال پیش که برادرزاده ام به دنیا امد .... هیچ تصوری از عمه...
-
صد+ 56:
شنبه 12 فروردینماه سال 1391 08:40
بلند شده اومده خونه ما عید دیدنی. مثلا به هوای اینکه مامان من بزرگتره. از همه چیز و همه جا گفت، شاید تو حرفاش اغراق به وفور یافت می شد البته شاید از نظر من ها! پسرش هم رشته من بوده، و برای همین اموزشگاه زده. و ایشون همه هم و غمش شده کمک بهش. به قول خودش از هرجا که میتونسته به هر طریق و شیوه ای کمکش کرده. و الان...
-
صد+55
جمعه 11 فروردینماه سال 1391 09:33
مامانم و جوجه تو ماشین منتظر نشستن. یه آقایی از کنار رد میشه ... - مامان ... اون آقاهه بابای توئه؟ + نه بابای من مرده. - چرا مرده؟ + خب پیر بوده، مرده دیگه... - تو پیر نشو.
-
صد+54: سال نو مبارک!
سهشنبه 1 فروردینماه سال 1391 18:35
گشت گرداگرد مهر تابناک، ایران زمین روز نو آمد و شد شادی برون زندر کمین ای تو یزدان، ای تو گرداننده مهر و سپهر برترینش کن برایم این زمان و این زمین فرارسیدن نوروز و سال نو را شادباش میگویم و برایتان تندرستی و نیکروزی در سال نو آرزو دارم. الهی با خاطری خسته از اغیار و به فضل تو امیدوار دست از غیر تو شسته و در انتظار...
-
صد+53: no marriage
شنبه 27 اسفندماه سال 1390 11:27
زمان دیشب، مکان خونه ما روی پشتی، پشت کامپیوتر - عمه.... من دوست ندارم تو ازدواج بکنی؟ + هان؟ چرا؟ - چون تو اگه فردای فردا با یه آقاهه ازدواج بکنی، بعد مامان ... تنها میمونه ... ناراحت میشه ... من دوست ندارم... + حالا کی بهت گفته من قراره ازدواج کنم؟ - مامانم گفته +پس تو دوست نداری؟ - نه، من دوست ندارم و تو نباید با...
-
صد+52: کوچولو
چهارشنبه 3 اسفندماه سال 1390 09:19
مرسی (گل) کوچولو Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA مردم از دست تو دیگه بسه دورویی یا این رو یا اون رو کوچولو دست به دست می کنی ز دستم می گریزی مثال یه آهو کوچولو پریشون می کنی منو چون گیسویت از این سو به اون سو کوچولو خدا رو، دلم رو به بازی گرفته دو چشم و دو ابرو کوچولو --- تو چشمام، نگاه کن بارون پشت شیشه...
-
صد +51:
شنبه 15 بهمنماه سال 1390 13:49
سکوت است و سکوت... شب است و تاریکی .... و تنها صدایی که می شنوی... تنها صدایی که وقتی سر با بالش می گذاری در گوشهات زمزمه می کند..... صدای یکنواخت و محکمی است که در هر لحظه زندگی را به اعضای بدنت می رساند!
-
صد+50
پنجشنبه 13 بهمنماه سال 1390 10:17
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA بعضی از هدایا، واجب اند... یعنی باید داده بشوند و گرفته شوند. چون در اصل مهر و محبت و یه جورایی تشکر ادم ها رو میرسونه. هدیه تولد این جوریه. دوست دارم کادو تولد به افراد بدم و ببینم تو چشماشون که ازش خوشش اومده. امروز یه کادوی خوشگل به یکی دادم که انتظار نداشت و گفته بود...
-
صد+49
سهشنبه 11 بهمنماه سال 1390 10:22
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA تک بودن، نمونه بودن، خاص بودن، منحصر بودن... همه درد ماها از این کلمات شروع شد. وقتی به راحتی تو بچگی به ما گفتن تو باید بدرخشی، تو باید نمونه و تک باشی، دیگه دنبال یار و رفیق و همدم نرفتیم. دیگه هدف و مبنای زندگیت شد درخشیدن و ستاره و خورشید بودن. وقتی هم که ستاره و...
-
صد+48:
یکشنبه 9 بهمنماه سال 1390 14:16
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA حس زندگی و زنده بودن ... چیزیه که خیلی دیگه این دورو برا پیدا نمیشه... خیلی ها دیگه نمیدونن درباره چی دارن با کی حرف می زنن. حس زنده بودن برای من، میتونه تو یه آسمون آبی، توی برف های روی کوه و یا حتی سر خوردن از یه سرسره باشه... اما خیلی وقته که دیگه سرخوردن برای ما ممنوع...
-
صد+47:
جمعه 7 بهمنماه سال 1390 01:11
بعضی افراد هستن... دوست داری فقط بوشون کنی! نه دوست داری بوشون کنی! اونقدر که تمام ذرات بدنشون رو با اون بو کشیدن به درون خودت وارد کنی... تا مال خودت کنیش! انتخاب فوق العاده عالی این افراد روی عطر مصرفیشون ... من یکی رو دیوونه خودشون میکنه اونقدر که حتی بعد از رفتنشون هم ... تا مدت ها فقط هوا رو با لذت تمام می کشی...
-
صد +46: adjustable spanner
چهارشنبه 5 بهمنماه سال 1390 10:06
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA بعضی از آدم ها هستن، همیشه خوبیشون بهت میرسه. بدون توقع های انچنانی. یکی از دوستای من هم همین طوره. معمولا تو هر مشکلی که گیر کنم، یا کمک بخوایم مثل یه آچار فرانسه آماده کمک کردنه. همه رو میشناسه و همیشه یه آشنایی یه جایی داره که در مواقع ضروری به دادت برسه. ازت ممنونم!
-
صد+45
دوشنبه 3 بهمنماه سال 1390 14:47
... آرزوست!
-
صد+44
شنبه 1 بهمنماه سال 1390 16:06
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA آن هنگام که ماه به ارامی سر بر اشیانه خود فرو می آورد... آن هنگام که اشعههای سفید رنگ خورشید بر روی رودخانه ای آبی رنگ به نقاشی مینشینند ... آن هنگام که در میان سیاهی و سفیدی جنگی در حال رخ دادن است... آن هنگام پریهای بازیگوش رویاهایم، خسته از تلاشی چندین ساعتی، خسته از...
-
صد+43: همینه!
یکشنبه 18 دیماه سال 1390 16:17
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA خیلی راحت وارد زندگیت میشه، مثل یه ویروس تو یه کامپیوتر، نشست می کنه مثل یه مایع یه شربت تو آب، و رشد می کنه مثل یه گیاه تو خاک ... بعد از یه مدت می بینی که بهش عادت کردی، به بودنش به حضورش به خنده هاش به حرفای عجیب غریبش به عادتهایی که اصلا ازشون سر در نمیاری به نوع حرف...
-
صد + 42
یکشنبه 18 دیماه سال 1390 00:18
ساندی گلومی د منتالیست زنان کوچک ویکتوریای جوان و .... وقتی همه اینها رو می بینی تنها یه حس مزخرف دلتنگی میاد سراغت که نمیدونی باید کجا خالیش کنی... این موقع است که دلت برای خودت می سوزه و ناچار میشی، نصف شبی با یه عالمه ناراحتی دفتر دستکتو جمع کنی و بری بخوابی که فرداش باید دوباره روز مزخرفی رو از اول شروع کنی!
-
صد+41: یلدا
چهارشنبه 30 آذرماه سال 1390 20:12
آرزو دارم در پس یلدای زندگیت، زایش خورشید را آنگاه که تولد دختری بی گناه مایه ننگ عرب ها بود، آنگاه که زندگی برای دخترکان ساعتی به طول نمی انجامید، نیاکان ما بلندترین شب سال، «یلدا» (شب تولد مینو: الهه زن، میترا: الهه خورشید) را شب زنده داری می کردند، برای گرامیداشت مقام مقدس زن، این شب و همه شب های پر ستاره ایرانی...
-
صد+....
جمعه 18 آذرماه سال 1390 22:18
Go Bald !
-
صد+40:
چهارشنبه 11 آبانماه سال 1390 11:57
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA انسان آفریده شد تا سربلند باشه. همیشه همیشه آرزوی همه بزرگترها برام این بود که ایشاءالله سربلند باشی و خوشبخت... پرنده سفید خوشبختی رو شونه هات باشه و .... اما ... گاهی خوشبختی، سربلندی و شادی دست خود ادم نیست. نمیشه گفت شادی که کاری نداره، بخند تا شاد باشی ... وقتی تو...