je deviens fou

Though this be madness, yet there is method in 't

je deviens fou

Though this be madness, yet there is method in 't

صد+ 56:


بلند شده اومده خونه ما عید دیدنی. مثلا به هوای اینکه مامان من بزرگتره.


از همه چیز و همه جا گفت، شاید تو حرفاش اغراق به وفور یافت می شد البته شاید از نظر من ها!


پسرش هم رشته من بوده، و برای همین اموزشگاه زده. و ایشون همه هم و غمش شده کمک بهش. به قول خودش از هرجا که میتونسته به هر طریق و شیوه ای کمکش کرده. و الان آموزشگاهشون خدا رو شکر داره موفق میشه.


اون وسط مسط ها یادش افتاده از من هم بپرسه. میگم با زندگی کنار میاییم. سعی میکنیم زیاد با هم کلنجار نریم.


خیلی راحت بر میگرده میگه تو چرا اموزشگاه نمیزنی؟ راحت بهت مجوز میدن.


یه نگاهی بهش کردم و موندم اول بهش چی جواب بدم... آخرش گفتم: شما خودتون که میدونید چقدر دردسر داره... تنهایی نمیشه.


مامانم هم برگشت گفت: شما ساپورت کردید پسرتون رو ... م کسی رو نداشت که ساپورتش کنه...


یه جمله حقیقت محض.... تا وقتی درگیرش نشی نمی فهمی چیه .... اما واقعیته... حمایتی که شاید خیلی علنی نباشه ....اما وقتی نیست ... نیست دیگه... خودت باید بجنگی ... و این جنگیدن یه موقع هایی خسته کننده میشه برات... کم میاری... اما چاره ای نداری دیگه ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد