پرده اول :
با خون غم نوشتم
غربت مکان ما نیست
از یاد بردن دوست
هرگز مرام ما نیست
راستی روزتون مبارک!
پی نوشت: اینو دیشب ساعت 11 شب یکی از همکارای خا ورانی برام زده . . . . .
(واضحه که خا وران همکار خانم ندارم دیگه نه؟؟؟)
پرده دوم:
دیروز بعد از یه هفته رفتم خونه شاگردم. نبودم خب وقت هم نبود که برم خونشون. بعد از سلام و اینا و برادرش اومد اول. وسط امتحان گرفتن از پسره بودم که دیدم شاگردم اومد و یه بسته گذاشت رو میز و گفت هپی روز دختر.
منو میگی دهنم وا موند............... مععععععععععععععع .......... مامانش نه تنها برای دختر خودش که برای من هم کادو خریده بود.
رفتم شب خونه به مامانم میگم کادوی شما کو؟ میگه برات نگرفتم که سال دیگه ازم نخوای... میگم مامان من 200 ساله هم بشم (چقدر کم!!!!) باز هم دخترتم ها .... کادوم کو ؟؟؟ میگه پاشو برو روتو کم کن! برای خودت هم غذا بکش اگه میخوای بخور....
این همه احساسات مامانم منو کشت نصفه شبی!!!!!!!
اما کادوی شاگردم خیلی حال داد !!!!!!!!!!!!!
عکسی که انتخاب کردی ، خیلی باحاله.
:)
یه نکته ای. این نشان می دهد که حضرت علیه ، 100 درصد ، نه 200 درصد ، دختر همون مامانی
:))))))))))))))))))))))
من میدونستم ولی به کسی تبریک نگفتم تا رسمیت ندم!!!