je deviens fou

Though this be madness, yet there is method in 't

je deviens fou

Though this be madness, yet there is method in 't

۷۰:

یک وبلاگ دیگه هم تمام شد. یعنی نویسنده اش دلایل قانع کننده ای برای خودش داشت و به همین دلیل خیلی راحت پرونده اون وبلاگ بسته شد. نمیتونم بگم ناراحتم یا خوشحال. در هر حال سرانجام هر چیزی که شروع میشه پایانه. زندگی پایان داره چه برسه به باقی چیز ها که دست پرورده خود ما انسان هاست.

وقتی دیشب و امروز داشتم اخرین جمله هاشو می خوندم با خودم فکر کردم زمانی که وبلاگی وجود نداشت من چه جوری زندگی می کردم.... تا وقتی اولین پست رو ننوشته بودم ایا زندگی راحت تری نداشتم؟ دل مشغولی نوشتن برای افرادی که هیچ شناختی از من ندارن و تنها با خوندن جملات من عمر و زندگی رو می گذرونن.... هیجان داشتن نظرات جدید و یا دونستن اندیشه های دوستات در خصوص یه موضوع خاص که به ذهنت اومده ... اینها هیچ کدوم نبود و شاید تا حد خوبی هم ارامشدر زندگیت کمی بیشتر بود.

البته شاید همه اینها از وقتی شروع شد که من ای دی اس ال گرفتم. همون باعث شد تا مدت زمانی که تو نت هستم دوبرابر و یا شایدم بیشتر بشه. قبلا حداقل باید هم حواسم به قبض تلفن می بود که هزینه اش رو باید خودم می دادم و هم اشغالی خط تلفن که اگه بی موقع به نت وصل میشدم دمار از روزگارم در میومد ... البته با غر . وقتی ای دی اس ال دار شدم و زمان زیادی اوردم دیگه کار های عادی برام جذاب نبود. برای همین به وبلاگ خونی رو اوردم. یادم نمیره ده سال پیش که تازه وبلاگ و اینا داشتن راه باز می کردن برای همه چه فراری می کردیم من و دوستام از این پدیده عجیب و غریب.

حالا دارم فکر میکنم اگه اصرار دوستام نبود ... اگه نوشته های اونها نبود ایا هوس نوشتن و منتقل کردن اندیشه هام به سرم میزد( نتیجه میگیریم دوست ناباب واقعا نابابه)نمیدونم چی داره که درست مثل یه قرص اعتیاد معتادش میشی. هر بار هم که تلاش میکنی بری ولش کنی از یه جای دیگه سر در میاری. بقیه رو نمیدونم اما من حداقل یه بار در روز وبلاگم رو باز میکنم. دیدم اما بعضی ها رو که چند روز میگذره تا برن سراغ وبلاگشون. اما زمان واقعا مهم نیست . مهم اینه که حتی اونی که میگه دیگه نمی نویسم باز هم بر میگرده و مینویسه . حالا یا تو همون وبلاگ قبلی یا تو یه وبلاگ جدید.

ستاره یه بار نوشته بود وبلاگ مثل زن ادم می میونه مثل زن اول. حتی اگه زن دوم هم بگیری باز هم زن اولت برات مهمه. هیچ جا واقعا اون وبلاگ اولیه خودت نمیشه...

نوشتن افکار و اندیشه ها غر ها و شایدم خوشی های زندگی راهی برای فرار کردن از غم و غصه ها باشه راهی برای خنداندن خودت و بقیه راهی برای ثبت بعضی اتفاق های مهم زندگیت. البته مدت هاست که وبلگ ایرانی جماعت بر پایه چند چیز می چرخد ... اول اینکه اکثریت فقط به دنبال جذب خواننده هستند و هیچ کار شاقی انجام نمیدن و تنها تعداد بازدید آمار وبلاگشون براشون مهمه و توی اون وبلاگ ها از پر مرغ تا جون ادمیزاد شاید بتونی بیابی. یه عده دیگه کلا عاشقند و تو وبشون فقط و فقط از عشق و ناامیدی و غم و غصه میگن و یه تعداد دیگه که اینجا رو با دفترخاطرات اشتباه گرفتن ( از جمله خودم) و یه عده خاص دیگه که به یه سری مسائل دیگه می پردازن.

وقتی گذری وارد وبلاگی میشی بیشتر از رنگ مشکی به چشمت میاد و کم اند وبلاگ هایی که رنگی یا سفید باشند. تنها بعضی ها نوشته هاشون ارزش خوندن داره و همین افراد هم بعد از یه مدتی کاسه غذای نوشتنشون ته میکشه و فاتحه ............ یا اونقدر سرشون گرم زندگی و مسائل اون میشه که گاهی همین فراغ خاطرشون هم فراموش میشه . در واقع مسائل دیگه رو گاهی به ارامش هاشون ترجیح میدن به نوعی هدف از نوشتنشون به کل از یاد ها میره...

چقدر حرف شد. تنها یه فکر ساده و دو خط جمله خداحافظی باعث دو صفحه کلمه تو ورد شده.....

اما کاش واقعا هدفی واقعی برای نوشتن و داشتن وبلاگ موجود بود نه فقط برای اینکه همه دارن ماهم داشته باشیم... درست مثل موبایل.................

نظرات 1 + ارسال نظر
ارغوان چهارشنبه 30 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 11:58 ق.ظ

۷۱؟؟؟؟

just for you

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد