je deviens fou

Though this be madness, yet there is method in 't

je deviens fou

Though this be madness, yet there is method in 't

۲۲:

در راستای ادامه آپ دیروز 

02

بلند بلند میگه آره میخواستن برن حلقه بخرن به من هم گفت بیا. بهشون گفتم یه حلقه خریدن که نیازی نیست من بیام.

اخه خانوم تو که موقعی که داری اینو برای دوستت تعریف میکنی صورتت داره از هیجان منفجر میشه چرا این جوری میگی... تو که قند تو دلت آب میشه وقتی این جوری تحویلت می گیرن... تو که ... همه خیلی خوب میدونن چه حس خوبی به ادم دست میده چرا کتمانش می کنی ... تازه بعدش اخرش هم بگی ال شد و بل شد همه جا رو گشتیم و بیسار؟؟؟؟؟ ای روتو برم هی.......

تو تمام مراسم آماده سازی عید از جدول رنگ کردن های شهرداری خوشم میاد. یعنی وقتی این مامورای شهرداری رو می بینم که یه سطل رنگ دستشونه و دارن این جدول های کنار خیابون رو رنگ می کنن آی حال میکنم آی حال میکنم... انگار دارن اماده اش می کنن برای یکی مثل من که وقتی داره روش راه میره از تمیزیش کیفور بشه ... الان تمام جداول خیابون شریعتی و سهروردی رو رنگ کردن .... D:

نمیدونم کی بود الیماه بود یا کس دیگه ای نوشته بود تو یکی از متن هاش که هرچی براش میشه سه تا سه تا پشت هم میاد .... انگار برای من همین طوره هر تصمیم مهمی که باید بگیرم یهو سه تا گزینه جلوم روم باز میشه حالا میخواد از رشته تحصیلی باشه تا کار و خواستگار و دوست و تولد و لباس و .... چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ میخوام این سه تا سه تا ها نباشه عوضش فقط یکی خوبش باشه.

شاید ادامه داشته باشه ...............

نظرات 2 + ارسال نظر
رایان یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 06:17 ب.ظ

جدی؟ سهروردی رو رنگ کردن؟ ندیدم خب.

جدی؟ دعوات برا خرید یکی دیگه حال می‌ده؟ من برا این طفل همکارم هنوز چیزی نخریدم. میشه کمک کنی؟ نظر بدی؟ :)

آره الیماه بود. سه تا خواستگار همزمان اومدن برات؟ من بگم چطوری خوبش رو انتخاب کن؟ یه مسابقه بزار بینشون. مثل یونان باستان. یکی با نیزه یکی با شمشیر یکی با گرز. هر کی زنده از میدون اومد بیرون بهش بگو نه!

بهترین راه حل ممکن رو ارائه دادی فکرت طلا:))

البته برا من خواستگار نبود این دفعه این دفعه کار بود اما برای من هم هر چیزی سه تا سه تاش باهم میاد.

خب تشریف ببرید خیابون گردی همه جا باید رنگ شده باشه.

عروسک! لباس! اسباب بازی! کتاب!

رایان دوشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 09:37 ق.ظ

آهان. برا نوزاد کتاب ببرم!! کو اون آیکونه که ابروها تو همه و با انگشتاش رینگ گرفته؟!!

والا من برم خیابون گردی هم به جای جدول خیابونا به آدما نیگاه میکنم. لذت میبرم از دیدن آدمها. انواع قیافه‌ها. انواع اراده‌ها. انواع لباسها. انواع ... خیلی آموزنده‌س

خب نگفتی نوزاده یکم!
دوم میتونی براش سی دی های لالایی بگیری
سوم طلا هم میتونی بهش اضافه کنی....:D
چهارم دختره دیگه؟؟؟
5ام خدا از این آموزنده ها به چشم های ما هم عطا فر ماید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد