یعنی عذابی از امروز بدتر وجود نداره... و میدونم همه با من همدردند... یعنی بیدار شدن صبح زود خودش یه مصیبته از اون بدتر اینه که بخوای شب زود هم بخوابی نتونی بخوابی بعد یه صدای وحشتناک مجبورت کنه بیدار شی... بعد تازه باید مانتو و مقنعه اتو کنی ... واییییییی از الان خوابم میاد آخه چرا خدا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
5 ماه پیش که اومدم اینجا فکر میکردم حداکثر تا سه ماه یا نه همون 5 ماه اینجا باشم اما الان دارم میبینم که سال جدید هم شروع شده و من هنوز اینجا موندگار... انگار دیگه دل و دماغ دنبال کار جدید گشتن رو ازم گرفتن ... انگار هیجان ندارم و دارم به هرسکون و آرامشی وابسته میشم... هرچند تنفر از سکوت در وجودم کم نیست ...
فکر کن اول صبحی چنین جمله ای رو بخونی :
میدونی
سوال کردن از تو به کل اشتباهه
نمیدونم چه لذتی میبری از این کار
:D خب این هم برای خودش روشیه .....
در هر حال سلام کار...
من که کلی هم سر خوش قولی نق میزنم امروز صبح تازه ۹ بیدار شدم. درحالی که بچهها باید ۹ مهدشون باشن! :)
چه صبح دلانگیزی شود مخصوصا با اینجمله!! ولی خب طرف رو میفهمم. من خودم انقده عصبانی میشم از یکی سوال کنم و طرف از اب و هوا برام تعریف کنه یا بدتر از اون در مورد فلسفه نصیحتم کنه! فکر کنم آدم صبوری بود چون من بودم فحش میدادم!! :دی
البته به شما نه ها . جسارت غلط بی جا زیادی کنم! :)
برا شما بهترین راه اینه که دیگه سوال نپرسم. این بهتره.
بله دیگه ادم رئیس خودش باشه این مزایا رو هم داره ....
دست شما درد نکنه ... خیلی هم ممنون... نظر لطفتونه ... :D
عکست کاملاْبه محل کارت و کارت می خوره ، گلم :دی
آره؟ تو هم فهمیدی؟؟؟؟؟
به مقدار کارم هم میخوره نه؟
مقدارش از این بیشتره عزیزم :دی. البته اگه حقوقتم در نظر بگیرم ، خیلی خیلی بیشتره. نازی دوستم :*
ای وای ... الان اینجا مظلوم واقع شدم نه؟؟؟
مظلوم من ... بیچاره من ...
خوشبختانه من این هفته بعد از ظهری هستم ( آیکونه : مغرور)
:دی
هیییییییییییییییییییییی خوشا به حالت .... ای روستایی... جه شاد و خرم جه با صفایی....
صبح ساعت ۶ :((
می خوای جامو باهات عوض کنم آوجی؟
یعنی تو حاضری بری از صبح تا شب ترجمه کنی؟
حاضرم به خاطر تو این کارو بکنم..البته من سوادم قد نمی ده ولی اگه می داد حتما می کردم
فدای تو خانوم..............
البته میدونی درامدت خوب میشد ...:دی
و درآمد تو کم
:)) یه فکری میکنم به حال درامد کمش ...