روز آخر کار وقتی که معلوم شد از اون روز به بعد دیگه واقعا تعطیلیم ... وقتی داشتم پیاده بر میگشتم خونه تا از همه چی اطرافم لذت ببرم ... وقتی به دم گلفروشی نزدیک بیمارستان رسیدم ... وقتی با خوشحالی رفتم سراغ کفاشی کوچه بغلی .... آمبولانس سیاه رنگ بیمارستان اونجا ایستاده بود ... اون وقت بود که تمام خوشی عیدم دود شد و رفت هوا و به این فکر کردم که چقدر زمان میتونه نا مرد باشه که با مرگ عزیزان در روزهای عید خاطره و خوشی این روز رو برای همیشه همیشه همیشه از دل ما پاک کنه ..................
ای بابا. حالا به همون گلفروشیه توجه میکردی بهتر نبود؟!
دیگه دیگه. زمان نامرد نیست. یعنی هست ولی نه به خاطر این قضیه.
نترس در ایران بابت هر آمبولانس سیاه ۴ تا ماشین هم با سبد بچه اومدن تا نورسیدهشون رو از آقا لکلکه تحویل بگیرن.
ولی خب طفلی فک و فامیلشون!
نمیشد توجه نکرد. به خصوص الان که حرفش تو خانواده هم پیچیده ...
سوتی دادم خب .. الان درستش میکنم. نه هیچی نشده ... یه سوال بود که جواب میخواستم ... برای همین تائیدی کردمش... حالا درش میارم.
سلام عزیزم..سال نو مبارک..
حق با توئه..خیلی بده روزی که قراره همه خوش باشن همه رخت عزا بپوشن..ولی کلا فرقی نمی کنه روز و تاریخش مهم مصیبته که دامن همه رو خواهد گرفت..
ایشالله سال جدید سال خوب و خوشی همراه با سلامت و موفقیت برات باشه..
مرسی برای تو بیشتر