ابتدا شعری از داریوش:
بچه ها این نقشه ی جغرافیاست / بچه ها این قسمت اسمش آسیاست
شکل یک گربه در اینجا آشناست / چشم این گربه به دنبال شماست
بچه ها این گربه , ایران ماست
بچه ها این سرزمین نازنین / دشمن بسیار دارد در کمین
داغ دارد هم به دل هم بر جبین / بوده نامش از قدیم ایران زمین
یادگار پاکه قوم آریاست / بچه ها از هر گروه و هر نژاد
دست اندر دست هم بایست داد / فارغ از هر زنده باد و مرده باد
سر به راه مملکت باید نهاد / مام میهن عاشق صلح و صفاست
بچه ها این پرچم خیلی قشنگ / پرچم سبز و سفید و سرخ رنگ
هم نشان از صلح دارد هم زجنگ / خاره چشم دشمنان چشم تنگ
افتخاره ما به آن بی انتهاست
بچه ها این خانه ی اجدادی است / گشته ویران تشنه ی آبادی است
خسته از شلاق استبدادی است / مرحم دردش کمی آزادی است
بچه ها این کـــــــــــــار فردای شماست بچه ها ایــــــن.........کار فردای شماست
***
اشکی دگر ندارم خندیدنم به زور است
نفرین به هر چه قسمت چشمِ دلم چه کور است
بر دل گفته بودم دل به کسی نبندد
گوشی که بشنود کو؟ این دل چه بی شعور است
مُردم گریه کردم تا حد جان سپردن.... گویی دوا ندارد
از عشق نا امیدم تا کی دلم بسوزد؟
گویی غم تو با من همزاد و جفتُ جور است
در آسمان قلبم دیگر ستاره ای نیست
تنها دعای این دل یک مرگ سوت و کور است
|
***
حضور خارها هم مي شود يك ياس بود
در هياهوي مترسك ها پر از احساس بود
ميشود حتي براي ديدن پروانه ها
شيشه هاي مات يك متروكه را الماس بود
دست در دست پرنده بال در بال نسيم
ساقه هاي هرز اين بيشه ها را داس بود
كاش مي شد حرفي از "كاش مي شد"هم نبود
هرچه بود احساس بود و عشق بود و ياس بود |
|
***
خبر به دورترین نقطه جهان برسد
نخواست او به من خسته بی گمان برسد
شکنجه بیشتر از این که پیش چشم خودت
کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد
چه می کنی که اگر او را خواستی یک عمر
به راحتی کسی از راه ناگهان برسد
رها کنی برود از دلت جدا باشد
به آنکه دوست ترش داشته به آن برسد
رها کنی بروند تا دو پرنده شوند
خبر به دورترین نقطه جهان برسد
گلایه ای نکنی و بغض خویش را بخوری
که هق هق تو مبادا به گوششان برسد
خدا کند که نه ...!! نفرین نمی کنم که مباد
به او که عاشق او بودم زیان برسد
خدا کند که فقط این عشق از سرم برود
خدا کند که فقط آن زمان برسد...!!!
***
دیری است که از اهل وفا دور شدیم...در دفتر خاطرات منظور شدیم
افسوس دیارمان پر از کینه شدست ... بر ترک دیار خویش مجبور شدیم
ما ضمه ی گاف گل به بر داشتیم...هیهات در این میانه مجرور شدیم
ما ارزشمان صد و هزاران در بود...وه بر تن مرده همچو کافور شدیم
نامرد خطاب و پست و منفور شدیم! بس نغمه ی عشق در جهان سردادیم
بیگانه عزیز مجلس ما بودست
!!!..از یار و دیار و دوستان دور شدیم.
***
ساقیا امشب پر از دردم خرابم کن
سیه مستـم نما سیر از شرابم کـن
قدح پر کن که کام از جام برگیرم
زخود بیخود نما ساقی کبابم کن
نه از دلبـر گرفتم کام نه از سـاغر
دگر ساقی مرا مجنون خطابم کن
بـریز باده به کـام ایـن دل ناکـام
سحرچونآفتابآمدمرادعوتبهخوابمکن
که من در خواب گیرم کام از دلبر
بدین راضی شدم ساقی خرابم کن
***
|
هر شب وقتی تنها میشم حس می کنم پیش منی،
دوباره گریم می گیره انگار تو آغوش منی
روم نمیشه نگات کنم وقتی که اشک تو چشمامه،
با اینکه نیستی پیش من انگار دستات تو دستامه
بارون میباره و تو رو دوباره پیشم می بینم،
اشک تو چشام حلقه میشه دوباره تنها میشینم
قول بده وقتی تنها میشم بازم بیای کنار من،
شبای جمعه که میاد بیای سرِ مزارِ من
دوباره باز یاد چشات زمزمه ی نبودنم،
ببین که عاقبت چی شد قصه ی با تو بودنم
خاک سرِ مزارِ من نشونی از نبودنم ،
دستای نامردم شهر جنازه ام ربودنه
به زیر خاکمو هنوز نرفتی از یاد من ،
غصه نخور سیاه نپوش گریه نکن برای من
دیگه فقط آرزومه بارون بباره رو تنم ،
رو سنگ قبرم بنویس تنهاترین تنها منم |
|